- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
من تو را در حُسنِ روزافزون، سرآمد میکشم آیـتـی از آیـههـای ذاتِ سـرمـد میکشم تا جـمـالـت را به زیبایی ببـیـنم؛ بارها در ضمیرم نقـش سیمای محمّد میکشم از حریم پاک تو، تا قُبّة الخَضرای عشق با نگاهِ عاشق خود، خـطِّ ممتـد میکشم خسرو خوبان عـالـم! ای کریم اهل بیت شرمساری پیش تو، از کردۀ بد میکشم گرچه از ذوق عبادت، سالها بیبهرهام با بلور اشک خود، تصویر معبد میکشم آه، ای سردار مظلومی، که تنها ماندهای! خجلت از رخسار آن نفسِ مجرّد میکشم چون شنیدم از دهانت، سودۀ الماس ریخت دامن از یاقوت و مرجان و زِبَرجد میکشم آب شد سنگ صبور، از آن همه صبر و شکیب وسعت صبر تو را، بیمرز و بیحد میکشم روضهات با خاک، یکسان است، ای روح نماز من به نام نامیات، طرح مجددّ میکشم تا نـسوزد، تربت پـاکت ز هُـرم آفـتاب در خـیالم، سایـبـانی، مثل گنبد میکشم تا ببوسم گلشن ات را مثل یاس و اطلسی پشت دیوار بقـیع ات، بارها قـد میکشم تا بشویم، گردِ غربت را، از آن تربت به اشک منّت از مژگان خود، هر قدر باید، میکشم میروم از این حرم، اما دلم پیش شماست گاهِ رفـتن، نیّت خود را مـرددّ میکـشم میروم با بیقراری، باز میگردم به شوق جلوۀ عشق تو را، در رفت و آمد میکشم من به یادِ این کبوترها، که مهمان توأند بعد از این نازِ کبوترهای مشهد میکشم تا زیارتگاه دلها، لاله زار مجتبی ست سرمۀ چشم شفق، خاکِ مزار مجتبی ست
: امتیاز
|
مدح امام حسن مجتبی علیهالسلام
پـرواز میکـنم به خـدا با حسن حسن دردم همیشه گشته دوا با حسن حسن مانـنـد سالهـای گـذشـتـه قـبـول کرد زهرا حسین حسین مرا با حسن حسن بالاتـرین سـعـادت عـالـم به ما رسید پُر شد همیشه سفرۀ ما با حسن حسن این حاء و سین و نون به خدا اسم اعظم است حاجت همیشه گشته روا با حسن حسن روز دهـم تـمـامـی اشـرار کـوفـه را میکـشت سیـد الشـهـدا با حسن حسن بُـردنـد لـذتـی دگـر آنـان که اربـعـیـن رفـتـنـد سوی کـربـبلا با حـسن حسن ما نـذر کـردهایم که روزی بـنا کـنـیم بین بقـیع صحن و سرا با حسن حسن
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
آمـده حـاتـم طـائـی پــی کــاشــانـۀ تــو مثل هر روز شـلـوغ ست در خـانۀ تو آسمـان مـثل كـبوتر به خودش میبـالـد مست از اینکه عـبایی شده بر شـانۀ تو این حسینی که جهان واله و دیوانۀ اوست نـوکـرانش همه خـوردنـد ز پیـمـانۀ تو تو مگر کعبه شدی دور سرت میچرخند شمع هـستی همه عـالـم شده پـروانۀ تو میزبان کـرم ایـنـقـدر عـطا لازم نیست من درویـش کـجـا سـفـرۀ شـاهـانـۀ تـو بـار اکـرام تو را کـوه سـخـاوت نکـشد رو گرفـتی که گـدای تو خجـالت نکشد ساقی از عرش اگر آمده کوثر هم هست هر کجا هست حسن قصۀ مادر هم هست پـرچـم عرشۀ کشتی حسینی حسن ست پرچمی که به دل حادثه لنگر هم هست در جمل حیدر و در صبر خود فاطمه بود در کرامت همه دیدند پیـمبـر هم هست علت اصلی مرگش که فقـط زهـر نبود صحبت از آتش و از کوچه و از در هم هست یاد بعد از خودش افـتاد حسن وقتی که دید بالای سرش گریۀ خواهر هم هست گفت زینب که شب گریۀ تو امشب نیست صبر کن کرببلا ظهـرِ برادر هم هست یـاد حـرف حـسـن افـتـاد کـنـار گـودال دید زینب که از این فاجعه بدتر هم هست بعد از این خاطرهها بود که زینب فهمید هر کجا طشت که باشد جگر و سر هم هست بـار اکـرام تو را کـوه سـخـاوت نکـشد رو گرفـتی که گـدای تو خجـالت نکشد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
هرکه دیدست تو را گـفته که ماشاالله قامتت قامت سرو است و رُخت همچون ماه نه فقط اهل زمین بلکه رسید از ملکوت بـانـگ "لا حـول و لا قـوة الا بـاالله" حافظ از روی توگفته است جهانگیر شود هر که شد حُسن جمالش به ملاحت همراه مـادرت خیرِ نسا و پـدرت خـیرِ بشر جز خدا نیست کسی از درجاتت آگاه زور بازوی علی داری و شاهد دارم بُردهای جنگ جمل را تو به یک گوشه نگاه تو کریمی و کرامت شده نازل از تو دست از دامن لطف تو نگـردد کوتاه قلم و شاعر و دفتر همه حاجت دارند این غـزل نـذر غـریـبی تو ان شا الله
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
نام تو که بُـردم دهنم غـرق عسل شد اول قـلـمـم راهـی مـیـدان جـمـل شـد شمشیر تو برنده تر از دست اجل شد کار عـلی اینبار به تدبـیـر تو حل شد از هر طرفِ لشـکـر اگر تـیـر ببارد ایـنـبار عـلـم تکـیه به دستان تو دارد سرمشقِ عـلـمدار شدن را تو نوشتی بر سیـنـۀ ما نـام حـسن را تو نوشتی سرسبزی گلهای چمن را تو نوشتی هـم نـافـۀ آهـوی خُـتـن را تو نوشتی تو زیـنـت دامـان رسـول دو سـرایی تـو راهـبـر و راهـرو و راهـنـمـایـی خـوب است فـدایی تو باشـیـم همیشه مـشـغـول گـدایی تو بـاشـیم هـمـیـشه سرمـست و هـوایی تو باشـیم همیشه مـعـبـود خـدایی تو بـاشـیـم هـمـیـشـه ما لـقمۀ نان از سر این سفره گرفـتیم روزی خود از مادر این سفره گرفتیم تو سـیـد و سـالار جـوانـان بـهـشـتـی تو قـسمتی از لولؤ و مـرجان بهشتی داوود تـوئـی، قـاری قـرآن بـهـشـتـی یـوسف توئی و رونق کـنعان بهشتی والله که من جـز تو کس و کار ندارم هـیهـات قـدم بیتو به جـنّـت بگـذارم تـوحـیـد تـو در آیـۀ تـطـهـیـر نـیـامـد شـرح کـرمـت در دل تعـبـیر نـیـامـد ایـمـان تو در دفـتـر تـفـسـیـر نـیـامـد گـشـتـیم ولی مثل تـوئی گـیـر نـیـامد ای لرزه به اندام تو از خوف خداوند بایـد هـمه جا بر سر تو نـور بـبـارند مائـیـم گـدایی که سـر راه تو هـستـیم پـشت در میـخـانۀ تو کاسه به دستـیم این بـار سر سـفـرۀ سادات نـشـسـتیم از سـبـزی عـمّامـۀ زیـبای تو مستـیم تا نـور به اقـطـار سـمـاوات بـپـاشـیم ای کاش غـبار روی نعـلین تو باشیم سرّی که در آن نور نهان بود تو بودی نرگس به شقایق نگران بود، تو بودی زهرا نَفَس و آنچه که جان بود تو بودی تا صورت پیـوند جهان بود تو بودی ما غـیـر شـمـا عـلّـت ایـجـاد نـداریـم محکم تر از این نیست دلیلی که بیاریم حُبّت به دل خصم علی جا شدنی نیست والله که مانـنـد تو پـیـدا شـدنی نیست این بند غلامی ز دلم وا شدنی نیست تکذیب شود وعدۀ زهرا؟! شدنی نیست تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است فردای غلامان تو فردوس برین است
: امتیاز
|
مدح و مناجات آخر ماه صفر با سیدالشهدا علیه السلام
بـبار رحـمت خود را،هـمیشه بـارانی دلم هوای تو کرده خودت که میدانی دو مـاه گـریه برای عـزای تو کم بود چه میشود که هـمیـشه مرا بگـریانی به هر محله که رفتم به چشم خود دیدم نـداشت غـیر در خـانـه تو خـواهـانی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
دارد به دوشش کعبه هم شالِ عزایت عالم برای تو غـمین هست و خـدایت جبریل هم گریَد از این غم در غم تو او هم نشسته همچو ما در روضههایت شکر خدا غم جز غمت در دل نداریم شکـر خـدا هـسـتـیـم در بـزم عـزایت جنّت نمیخواهیم ما را این جهان بس جنّت در این دنیاست آن صحن و سرایت بعد از خدا دستم به سوی تو بلند است لـطـفـی نـمـا و بـاز آقـا کـن عـنـایـت وای از دمی که خواهرت از روی تل دید با نـیـزهای آمـد حـرامـی زد به پـایت حالا سرت بر روی دامان رقیه است مـیآورد از حـرمـله پـیـشت شکـایت
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سیدالشهدا در بازگشت به کربلا
سـفـر کـردم به دنـبـال سـر تـو سـپـر بــودم بــرای دخـتـر تــو ************ حسینم واحسین گـفت و شنـودم زیـارت نـامـهام جـسـم کـبــودم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب و سیدالشهدا با یکدیگر در بازگشت به کربلا
مظهـر صبـر خـدای حـیّ داور زینـبم! یادگـار حیـدر و زهـرای اطهـر زینـبم! گرچه آهی نیست از آه تو ظالم سوزتر بازگـشـتی از همه سـردارها پیـروزتر خواهرم در این سفر فریاد عاشورا شدی یاس بـاغ وحی من نیلوفر صحرا شدی
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
بدون واسطه در محـضـر خـدا نـرویم مـریـض عـشق تـوأیم و پِیِ دوا نرویم بهای دیدن صحنت مگر به دینار است که با گـران شدنش سمت کربلا نرویم به اشک روضه قسم، عشق می برد ما را برای خـوردن و نوشیدن و ریا نرویم در آسمان تو عمری ست فکر پروازیم کنون که پنجره باز است پس چرا نرویم؟ فقـط به سوی تو با سر شتافـتیم حسین به هر کجا که به ما گفته شد «بیا»نرویم برای عرض توسّل عبارتی کافی ست نیاز نیست که در بطن روضه ها برویم تـن غـریـب تو افـتـاده بـود در گـودال رقـیـه گـفـت بـدون تو ما کجـا برویم؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
چه اعجازیست درکویت که دارد بهترینها را که خالی کرده از شوقش تمام سرزمینها را همه از خانهها بیرون زدند و عازم یارند دل با جمع بودن دادهای گوشه نشینها را مسیحی، ارمنی هندو، میان زائران هستند تو یکجا جمع کردی زیر قُبّه کل دینها را زمین کـربلا در آسـمان هم مشتری دارد همان روز ازل بُرده دل عرش برینها را مدال کربلا رفتن به روی سینۀ ما نیست رکاب کـج ندارد فـیض دیدار نگـینها را تـمام کـارهـایم جـور بـود اما نـشـد آخـر و پائین می زنم دیگر به گریه آستینها را دوباره آخرش من ماندم و یک بغض هرساله کنار عکس شش گوشه نشستم اربعینها را نجف تا کربلا پای پیاده عین معراج است خیالش مست کرده تا ابد روح الامینها را به روضه آمدم شاید که اسمم را تو بنویسی نگاهی از سر احسان کنی این دل غمینها را
: امتیاز
|
مناجات اربعینی با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
عاقبت روزی ذبیح ذوالفـقارت میشوم یا شکارم میکنی یا خود شکارت میشوم افضل الاوقات من وقت به یادت بودن است لحظهای که واقعا دلْ بیقرارت میشوم بـیپـنـاه افـتـادهام، آیـا پـناهـم میدهـی؟ مُستَجـیر دستهای مُستَجـارت میشوم واقـعــاً شـرمــنــدهام بـا نــامـۀ آلــودهام موجب این غصههای بیشمارت میشوم بین نوکرها به این آواره هم جا میدهی بین نوکرها سگ ایل و تبارت میشوم مبـتـلای تو شـدن اصلا نـمیآیـد به من با دعای مادرت زهرا دچارت میشوم با ضمانت نامه از شاه خراسان، اربعین راهی کرب و بلا بهـر زیـارت میشوم هـر سـتـونی میروم یـاد رقـیـه میکنم روضه خوان عمۀ ناقه سوارت میشوم
: امتیاز
|
مناجات اربعینی با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
من که در پیـچ و خـم جـادۀ دنیـا مانـدم دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟! یک نـفـر نیست به داد منِ تـنها بـرسد؟ در پی «راه بلـد» در دل صحرا ماندم حلّ این مشکل امروز به دست فرداست چند سالی است که در حسرت فردا ماندم در حـقـیـقت شده آیا که بپـرسم از خود چه قـدَر منتـظـر یوسف زهـرا مانـدم؟! من به دنبـال تو امّـا تو کـنـارم هـسـتی آه ... من با لب تـشـنه، لب دریـا ماندم چه کسی گفته که تو غایبی آقا؟! غلط است منِ آلـوده در این غـیـبت کـبری مـاندم نوکری روسیَـهَـم ... جای تعجّـب دارد بـا تـمـام بـدیام بـاز هـم «آقـا» مـانـدم یا بگویید: «بیا» یا که بگویید: «برو» خستهام بس که در این «شاید و امّا» ماندم پـسـر فـاطـمـه نـگـذار کـه نـاکـام شـوم جـلـوه کـن منـتـظـر جـلـوۀ طاهـا ماندم کربلا، پـای پیاده ... چه قـدَر میچسبد من که امسال هم از کربوبلا جا ماندم
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
قـلـبـم قـلـمـرو هـمۀ عـاشـقـانههـاست من، اربعین، حرم، سفر بیکرانههاست لبهای خادمان تو گرم ” تفضَّل ” است شُکراً؛ جواب زائر تو بر نشانههاست خانه به خانه شـور شما طعـم عاشقی مسجد چراغ دارد و نوری به خانههاست دل میزند به وسعت دریـا و میرود آن زائری که در دل تنگش بهانههاست دیدیم طفل در بغـل و کودک و جوان فصلی پر از شکفتن شوق جوانههاست بـا یـاد شـاعـران بـه لـبـم آمـده غـزل با یـاد دوسـتان نـفـسم از تـرانههاست اینجا ستون به آخر خـط میرسد ولی اینجا جنون جاری آن جـاودانـههاست
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
اگرچه شعـر برایت به سیـنهام دارم برای تا تو رسیـدن چـقـدر کـم دارم تو از وجود پُری، بینهایتی، محضی مـنی که آمـدهام رنگی از عـدم دارم من از حوالی آن کوچههای بارانی است که در هـوای شما باد در سرم دارم گــدا شــدم بـه در خـانــۀ تـو آمـدهام چـقدر خـوب که ارباب با کرم دارم نفـس به سیـنهام افـتـاده باز دلـتـنگـم چقدر حسرت یک لحظه بازدم دارم رواق منظـر چشم من آشیانۀ توست عجیب نیست که ایمان به پا قدم دارم دو دسته اشک گرفته است هیاتی در من میان شور غـزلخوانیام دو دم دارم امیر قافـله عشق گـفـته است که من درون سیـنه عـشـاق هـم حـرم دارم
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
هر لحـظـه دعا بهر فرج دارم من این لطف ز ثـامن الحجج دارم من با پـای پـیـاده می روم کـربوبـلا در هـر قـدمی ثواب حـج دارم من *************** با تـو نـبـود مـرا نـیـازی به کـسی در هر نفـسم فـقـط تـوأم هم نفـسی امروز اگر خسته شدم عیبی نیست فـردای قـیـامـتـم تـو فــریـاد رسـی *************** مـا زائـر اربـعـین و عـاشـورائـیـم از نسل غـدیر و حضرت زهرائیم بـا پـای پـیــاده عـازم کـرب و بـلا ســربـاز سـپــاه زیـنـب کـبــرائـیـم *************** از خـسـتـگـی و درد لـبـالـب باشـم حـاشا به شِـکـوِه در بـر رب بـاشم خـورشید بـسـوزان تن من را شاید یک لحـظـه شبیه عـمه زینب باشم
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند به سـویت ای امیـنالله خلـق الله میآیند صف جن و ملک با زائرانت همقدم هستند به عشقت از عوالم، خیل خاطرخواه میآیند زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد زمین و آسـمان با زائرانت راه میآیند ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا به شوق دیـدن تو پابهپا، هـمراه میآیند گروهی غرق توصیفند و مست مدح چشمانت گروهی روضهخوان، با سیل اشک و آه میآیند به شهرت میرسند و حال و روز شهر بارانی ست پُر از بغضند و نم نم تا دم درگاه میآیند مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست به سـوی آفـتاب آنجا به اذن ماه میآیند قیامت کردهای، انگار تصویری است از محشر که دوشادوش هم نزدت گدا و شاه میآیند نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم میگیرند به لطف گوشه چشمت آخرش کوتاه میآیند
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
فقط باید نشست رو به سوی قبله زانو زد تمام جاده را با پلکهای خیس، جارو زد نباید جز کریمان از کسی چیزی طلب کرد و نباید جز حسین بن علی بر هرکسی رو زد به لبیکی که میگوییم میارزد، که اینگونه برای یک زیارت اینهمه این سو و آن سو زد نهنتها حرف من یا حرف تو، این رسم نوکرهاست! نباید با زهیر و جون و عابس ذرهای مو زد چه آقایی؟ که خاک زیر پای زائرانش را شبیه مهر تربت میشود بر طاق ابرو زد فقط باید به پایش ارباً اربا شد، فقط دل را گـره بر زخـمهـای بیشـمار اکـبر او زد نسیم بارگاهت سنگ را هم میکُند عاشق غبار خاک پای زائرت طعنه به دارو زد مرا هم راه دادی کربلا این وادی حیرت که از شوق حرم باید فقط هو هو و یاهو زد
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
گـفـتـیم کـربلا… دلمان بیهوا گرفت آری دل غـریـبه و هـر آشـنـا گـرفـت یادش بخیر، یک دهه از داغ روضهها نـاله زدیـم پـای تو تا این صدا گرفت ای خوش به حال آنکه نگاهت گرفتش و ای خوش به حال آنکه برات از شما گرفت ای خوش به حال آنکه ز دستان فاطمه یک اربـعـین زیارت کربوبلا گرفت آمـد بـه زیـر قــبّـه و پــائـیـن پـای تو آنقدر گـریـه کرد که آخـر دعـا گرفت ای خوش به حال آنکه ز پاهای زائران تربت گرفت و بُرد و مریضش شفا گرفت رحمت بر آن کسی که مرا نوکر تو کرد لعنت بر آن کسی که مسیر تو را گرفت خوردی زمین چنان که دل مصطفی شکست افـتـادی و چنین دل خـیـرالنـسا گرفت لعنت بر آن کسی که به سینه نشست و بعد موی عزیز فـاطـمه را از قـفـا گرفت آمد کسی که چشم به انگشتر تو داشت آمد کسی و زود ز جسمت عبا گرفت
: امتیاز
|
مدح و مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
من چُنان باد صبا، مُشک فشان میآیم دستبـوسی طرف پـیـر مـغـان میآیم گاه با شوق وصال و گهی از درد فراق! گاهی اوقـات چـنـین، گاه چنان میآیم جان گرفـتـیم ز پابـوس عـلی اولِ راه به امیدی که دهم پیش تو جان، میآیم گفتم: امسال اگر قسمت من بود طریق مـن پـیـاده عـوض دخـتـرتـان مـیآیـم چــقــدر آبـلـه در راه، دهـن وا کــرده روضه دارم به نظر، گریه کنان میآیم پـای مـا خـار نــدیـده ز تـوان افـتــاده تا خود کربوبلا مرثـیه خـوان میآیم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سیدالشهدا در بازگشت به کربلا
دارد نسیم میوزد این بوی کربلاست چشم و دلم در آرزوی روی کربلاست برگشتم از سفر؛ سفر رنج و داغ ودرد پُر شد تـمام سـیـنهام از نـالههای سرد برگشتهام که گریه و زاری کنم حسین اشکی به روی قبر تو جاری کنم حسین شکرخدا که زنـده رسـیدم از این سفر با اینکه هیچ خیری ندیدم از این سفر بر چـهـرهام نـشانی صـد داغ را ببین جـای هـزار ضـربـۀ شـلاق را بـبـیـن هرچند سر شکسته ولی سر شکسته نه هرچند دل شکسته ولی پر شکسته نه سوغـاتم از سفر شده پیـراهنت حسین این یـادگـار مـانـده بـرای منت حسین برگشتهام ولی نه من آن خـواهر توأم آئـیـنـهای تــمـام قـد از «مــادر» تـوأم هر چـنـد بُـردهانـد مرا مـجـلس حـرام تا با خـیـال خـویـش بـگـیـرند انـتـقـام هرجاکه شدبه پای غمت خطبه خواندهام ”ابـن زیـاد” را سرِ جـایش نـشـانـدهام در شام و کوفه در پی تو دربـدر شدم با خـنـدههای قـاتـل تـو هـمـسـفـر شدم هرکس که بود زخم سرت را نشان گرفت می زد تو را و از من دلخسته جان گرفت
: امتیاز
|